گزارش
ما پشت جبههایم
اعتصاب گسترده کامیونداران در ایران
امیر خادم
۱۷ آذر ۱۴۰۱
«آبان سال ۹۸ در خود ماهشهر بودم. داشتم میرفتم به سمت عسلویه و دومین ماشینی بودم که بعد از آن سه روز قتل عام از ماهشهر رد شد. تمام آن تانکها را خودم دیدم، تیربارها را خودم دیدم. صدایشان را هرشب میشنیدم.»
اینها را پیام میگوید. راننده کامیون، سیوهفت ساله، ساکن یکی از استانهای غرب ایران. پیام (این اسم واقعی او نیست) از سال ۸۷ راننده کامیون است. از ماه آبان امسال که فراخوان عمومی اعتصاب بین رانندگان کامیون منتشر شد، پیام هم مثل بسیاری از همکارانش به اعتصاب پیوسته. در خانه نشسته و به قول خودش «فعلاً بیکار و در خدمت خانواده» است. اخبار اعتصاب رانندگان کامیون در ایران، مثل بسیاری از اعتصابهای دیگر در دو ماه گذشته، فقط از خلال ویدیوهای کوتاه و پیامهای بینام در شبکههای مجازی منتشر شده. کاهش شدید دسترسی به اینترنت باعث شده نه تنها جزییات این اعتصاب به درستی منتشر نشود، بلکه حتی ابعاد کلی آن هم دقیقاً معلوم نباشد. بعضی منابع خبری از گسترش اعتصاب در بیستودو استان کشور سخن میگویند، ولی هیچ راهی برای سنجش صحت این خبر فعلاً وجود ندارد.
تخمین پیام از حجم اعتصاب همکارانش هم تابع همین مشکلات است. او که عضو چند گروه رانندگان کامیون در تلگرام است میگوید بسیاری از رانندگانی که میشناسد به این اعتصاب پیوستهاند ولی امکان اطلاعرسانی گسترده ندارند. او وضع فعلی را «اعتصاب خاموش» مینامد و آن را با اعتصاب موفق سال ۱۳۹۷ مقایسه میکند: «آن قضیه ۹۷، مخصوصاً خرداد، واقعاً عالی بود چون از دل صنف بیرون آمد و برای اولین بار بود. آن موقع تفرقهافکنی هم نبود. آزادی عمل داشتیم و بچهها جمع شدند و پلاکارد نصب کردند جلوی ماشینهایشان و حتی جادهها و پایانهها و شرکتها را بستند. ولی متاسفانه [اعتصاب] این دفعه فقط ده درصد آن انرژی قبلی را دارد.»
در خرداد ۱۳۹۷ رانندگان کامیون در اعتراض به سیاستهای تبعیضآمیز اقتصادی دست به اعتصابی در سطح کل کشور زدند. دغدغه اصلی اعتصابکنندگان مشکل پرداخت کرایه بار بود. نگرانیهای دیگر آنان مثل افزایش ناگهانی هزینه نگهداری و تعمیرات کامیون هم در گسترش اعتصاب تاثیر گذاشت. در هفته اول خرداد ۹۷، خبرگزاری ایلنا اعلام کرد که در چهار استان قزوین، لرستان، آذربایجان شرقی و مازندران اعتصاب رانندگان شروع شد. در عرض چند روز اعتصاب به بیست و یک استان دیگر هم رسید و تاثیر مستقیمی بر بازار سوخت گذاشت. یورونیوزِ فارسی در چهارم خرداد گزارشی داد از اختلال در پمپ بنزینها در ده استان کشور. واکنش حکومت به آن اعتصاب کاملاً قابل پیشبینی بود. از یک سو ارعاب و از سوی دیگر چانهزنی. تعداد زیادی از رانندگان دستگیر شدند و همزمان ۱۵۳ نماینده مجلس نامهای به دولت روحانی نوشتند و از او خواستند که مطالبات رانندگان را گوش کند. دولت حاضر شد، لااقل در حرف، تقاضاهای رانندگان را بپذیرد. قولهایی همچون بالابردن ۱۵ تا ۲۰ درصدی کرایه رانندگان هم داده شد.
ولی در مهر همان سال، وقتی مشخص شد که حکومت علاقهای به بهبود وضع صنفی رانندگان ندارد، موج جدیدی از اعتصاب آغاز شد. این بار هم چانهزنی و تهدید تنها سیاست حکومت بود. یورونیوز گزارش داد که در اعتصاب مهر، حدود هشتاد راننده کامیون دستگیر شدند. محسنی اژهای، معاون اول آنزمان قوه قضاییه تهدید کرده بود که «مجازات سنگینی در انتظار آنهاست» و قبل از آن هم، محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور، کامیونداران اعتصابکننده را تهدید به حکم «قطاع الطریق» (راهزنی) کرده بود که در قوانین جمهوری اسلامی میتواند مجازات اعدام هم داشته باشد. سرپرست دادسرای قزوین هم درباره ۱۷ نفر که در آن استان دستگیر شده بودند سخن از احتمال حکم محاربه و مجازات اعدام گفت. اگرچه بعدها خبری درباره اجرای هیچ حکم اعدامی در این زمینه منتشر نشد، ولی کیفیت این تهدیدها نشان میداد که حکومت این اعتصاب را بسیار جدی گرفت. اعتصاب مهر ۹۷ در نهایت با قول دولت برای محاسبه کرایه براساس تن-کیلومتر به نتیجه رسید.
برای پیام و همکارانش، تجربه سال ۹۷ بسیار ارزشمند بود. این اولین بار در تاریخ ایران بعد از انقلاب بود که رانندگان کامیون حرکت اعتراضی خود را در قالب یک صنف واحد و هماهنگ اجرا کردند و نتیجه دلخواه را گرفتند. پیام از تجربه آن سال با غرور حرف میزند. درباره اعتصاب فعلی که صحبت میکنیم، دائماً آن را با تجربه موفق ۹۷ مقایسه میکند. وقتی از او پرسیدم اعتصاب را صرفاً در قالب سر کار نرفتن و بار تحویل نگرفتن انجام میدهند یا نمود دیگری هم دارد، گفت: «خیلیها اعتصاب کردند ولی به خاطر اینکه ما نه انجمن مستقل داریم و نه اتحادیه مستقل و نه جایی در صنف خودمان برای گردهمایی، متاسفانه امکان این را نداریم که تحصن کنیم و مثلاً ماشینهایمان را کنار هم پارک کنیم و پلاکاردی داشته باشیم. برای همین این یک اعتصاب خاموش است.» اعتصاب خاموش یعنی رانندگان صرفاً حاضر به رفتن به پایانههای باربری و تحویل بار نیستند. برخلاف بقیه اعتصابهای کارگری، رانندگانی که مالک کامیون خود هستند این اختیار را دارند که سر کار نروند و نگران غیبت خوردن از کارفرما نباشند. اینگونه اعتصابِ اصطلاحاً خاموش برای کارگران بسیاری از صنایع دیگر ممکن نیست.
یک دلیل مهم خاموش بودن این اعتصاب هم واهمه از شرایط امنیتی است. در اعتصابهای سال ۹۷، رانندگان برای هماهنگی شروع به ساختن شبکههای ارتباطی از طریق تلگرام کردند. این گروههای تلگرامی به سرعت توانستند جای خالی مسیرهای ارتباطی رسمی که یک سندیکای مستقل میتوانست داشته باشد را پر کنند. گسترش آن اعتصاب مدیون همین گروهها و مسیرهای ارتباطی جدید بود. بعد از آن سال، دستگاه اطلاعاتی حکومت ایران که به اهمیت آن شبکههای تلگرامی پی برده بود، توانست در آنها نفوذ کند. پیام میگوید: «از آن سال خیلی از—به قول دوستان فضای مجازی—اکیپ سایبریها رخنه کردند در این گروهها و مدیریت بیشترشان را در دست گرفتند.» برخلاف سال ۹۷ که رانندگان تصاویر و پیامهای جنبش اعتصابی خود را در آن گروهها پخش میکردند، این بار کمتر کسی اخبار اعتصاب را از آن طریق به همکارانش میرساند. «تو این اعتصابات مرسوم شده است که ماشینی که میخواهد اتحاد را به هم بزند با سنگ ممکن است شیشهاش را بشکنند یا به هرنحوی ممکن است اذیتش کنند. [وقتی در گروه تلگرامی] بچهها میگویند فلان ماشین در فلان جاده آمد و زدند و شیشهاش شکست و برای همین نیایید در جاده، سریع چندنفر حمله میکنند که نه آقا! این خبرها نیست و این فیلم قدیمی است و از این حرفها.» آن «چند نفر» همان نیروهای اطلاعاتی هستند که اصرار دارند یا وجود اعتصاب را انکار کنند یا در گسترش آن اخلال.
پیام میگوید اکثر رانندگان اعتصابی از همنسلان خودش هستند. تسلط این رانندگان به ابزارهای جدید ارتباطی مثل تلگرام و حضور آنها در شبکههای اجتماعی مثل توییتر باعث شده که حتی با وجود ترسهای امنیتی اعتصاب شکل بگیرد، گرچه در قیاس با سال ۹۷ آن شور و وسعت را نداشته باشد. اما چیز دیگری هم در کاهش نسبی شمار اعتصابکنندگان تاثیر دارد. «بیشتر دغدغه بچهها نگرانی مالی است. یعنی اگر بحث اقساط عقبافتاده نبود، خیلیها از ته دل راضی هستند [به ادامه اعتصاب]، ولی بعضیها تا حتی ماهی صدمیلیون تومان هم قسط دارند. به خاطر چیزهایی مثل بالارفتن قیمت خودرو و سود بانکی و لیزینگ و این چیزها، خیلیها زیر بار اقساط سنگین هستند. مجبورند کار کنند که از قسطشان عقب نیفتند. چندتا از بچهها همین دیروز مجبور شدند یک سرویس بروند.» پیام میگوید که از این بابت از طرف همصنفیهای خود شرمسار است ولی واقعیت تلخ اقتصادی را نمیتواند نادیده بگیرد. میگوید سیاستهای دولت برای زمینگیر کردن رانندگان همه هدفمند است. او به سیاست نوسازی ناوگان ترابری به عنوان مثال اشاره میکند.
در سالهای اخیر دولت ایران به رانندگان کامیونهای فرسوده اجازه داد که با هزینه خود خودروهای دستدوم ولی نسبتاً جدید را از بازار اروپا بخرند و وارد کنند تا جایگزین خودروهای قدیمیشان شود. اما پیام میگوید این سیاستِ ظاهراً خیرخواهانه در عمل بسیاری از رانندگان را از حیث اقتصادی فلج کرده. او تعدادی از همکارانش را مثال میزند که با هزینه بیش از دو میلیارد تومان کامیونهای اروپایی خریدهاند ولی بعد برای تهیه پلاک و گواهی اسقاط خودروی قدیمی دچار مشکلات اداری شدند و گمرک اجازه ترخیص به موقع خودرو را به آنها نداد. بعضی از این رانندگان تا هجده ماه درگیر مشکلات گمرکی بودند و درنهایت هزینه اضافیای که متحمل شدند حدوداً مساوی با قیمت خودروی جدید بود. پیام معتقد است این هزینههای نجومی دست رانندگان برای گسترش و تداوم اعتصاب را بسته. «ما خواستههای صنفی خیلی زیادی داریم. به خدا نمیدانی، اگر بچههای ما زیر بار این همه قسط نبودند و میتوانستند متحدتر باشند، به قدری ما خواسته صنفی داریم که اصلاً نگو.»
مهمترین تقاضای صنفی پیام و دوستانش رفع محدودیت سهمیه گازوییل است. میگوید رانندگان کامیون برای هر سرویس حدوداً هزار تا هزاروپانصد لیتر گازوییل مصرف میکنند، که این میزان تقریباً هر پانزده الی بیست روز ممکن است در کارت سوخت آنها اضافه بشود. اکثر رانندگان حتی اگر بخواهند که سرویسهای پیاپی بروند هم کمبود گازوییل برایشان یک مانع بزرگ است. پیام از قوانین ناعادلانه کار هم به عنوان مثال دیگری از دغدغههای صنفی رانندگان کامیون میگوید. قانون سختی کار برای این شغل لحاظ نمیشود و محاسبه حقوق بازنشستگی آنان براساس حداقل حقوق کارگری در ایران است. این مشکلات در کنار دردسرهای همیشگی مثل پرداخت دیربهدیر کرایه رانندگان و افزایش بیقاعده قیمت قطعات یدکی، فهرست مفصل نگرانیهای صنفی رانندگان را میسازد.
اما این اعتصاب فرق بزرگتری هم با دفعات قبل دارد. این بار مشکلات معیشتی و صنفی با دغدغههای اجتماعی مخلوط شده. پیام و دوستانش نه فقط در مقام اعضای یک صنف حرفهای، بلکه به عنوان شهروندان معترض در صف اعتصاب ایستادند و خود را بخشی از اعتراضات مدنی جامعه میدانند. پیام بحثهایش با پدرش را مثال میزند. پدر او هم راننده کامیون بوده و تازه دو سال است که بازنشسته شده. «اتفاقاً دیشب با بابایم داشتم سه ساعت بحث میکردم [درباره] همین که میگویند این کار ایران اینترنشنال است یا کار منافقین است و از این چیزها.» پدر پیام که متولد دهه سی شمسی است و تجربه انقلاب را دارد، نسبت به موجهای اعتراضی معاصر شکّاک است. پیام اما این شک را نتیجه تجربه تلخ چهل سال پیش میداند. «من خودم به بابا گفتم که تو این چیزهایی که میگویی همهاش از ترس درونت نشأت گرفته و حرف دلت نیست. میخواهی آن بلاهایی که در ۵۷ و دهه شصت سر خودتان آمد سر ما نیاید و برای همین میخواهید ما را وادار به سکوت کنید.» میگوید در خانه بحث با پدرش اکثراً داغ میشود. «بابا همان حرفهایی را میزند که این سایبریها میزنند. که اگر اینها بروند داعش میاید و تو ندیدی و نمیدانی که چه میشود. میخواهد ما را مجاب کند که اگر اینها بروند ایران سوریه میشود و عراق میشود. و اگر همینها اصلاح بشوند خیلی بهتر از این است که کلاً از بین بروند.» در یکی از همین بحثها، همسرش پاسخ داده: «بله، اگر اصلاح بشوند. ولی الان هفتادوپنج روز گذشته و اینها حتی به روی خودشان هم نیاوردهاند که ما ملت ایران هستیم. این چه جوری میخواهد اصلاح بشود؟»
برداشت او از هم نسلان خودش کمی مثبتتر است. «ولی میآییم به [نسل] دهه شصت، که میشویم خودمان. دهه شصت یک خشم فوقالعادهای دارند ولی باز به خاطر تجربههایشان در دوران بعد از جنگ کمی محتاطتر هستند. میگویند که آقا! اینها میکُشند. برای همین هنوز منفعل هستند و عملاً زیاد کاری نمیکنند.» او میگوید که همنسلانش به اصطلاح «پشت جبهه را نگه داشتند» و توان حضور فعالتر ندارند. نه فقط تجربه سالهای بعد از جنگ، بلکه حتی دیدن وقایع ترسناک اخیر مثل کشتار ماهشهر در آبان ۹۸ در ذهن او رد عمیقی گذاشته. خشم عظیم در کنار ترس عظیم. وقتی در کل حس او نسبت به شرایط را میپرسم، از امیدواری حرف میزند، امیدی که مثل نور از پشت دیوار وحشت هویدا شده، زیرا پتک خشم بر دیوار کوبیده و رخنههای ریزی ساخته: «خشم از این همه خونهای به ناحق ریخته. نمیگویم این قضیه چند هفته یا چند روز دیگر تمام میشود ولی مطمئن هستم به سال نمیکشد.»
از پیام پرسیدم که تا کی میتواند اعتصاب خود را ادامه دهد. «تا یک ماه دیگر میتوانم دوام بیاورم. بعد از آن را هم اگر اعتقاد داشته باشم به ادامه راه، که دارم، میتوانم ادامه بدهم چون به هر حال هرچیزی هزینهای دارد و باید هزینهاش پرداخت بشود.» ولی او نگران اتلاف این هزینه هم هست. میگوید: «آن روزهای اول من خودم معتقد بودم که بهترین حالت ممکن اتفاق افتاده و معترضان از بیرون تحریک نشدند. به قول داریوش اقبالی—من عاشق داریوشم—میگفت رهبر اینها همینهایی هستند که در خیابان هستند. ولی این تا یک جایی [مفید است] که آن خشم را بکِشند به خیابان. مثلاً دیدیم که در تهران یا کردستان ملت یک حرکت عظیم زدند و جایی را گرفتند. بعدش چی؟ اگر حرکت ما هدفمند باشد و کسی باشد که خط بدهد که الان تو آمدی و این خیابان را گرفتی، که چی؟ دقیقاً اعتصاب هم همینطوری میشود. آقا شما یک ماه خوابیدی و صنف خودت را فلج کردی، آخرش چی؟ چی میخواهد بشود؟ یک جریانی باید این را هدفمند کند. باید برنامه ریزی باشد. متاسفانه این تفرقه پدر ما را درآورده.» تفرقه، نه در میان رانندگان اعتصابی، که در بین فعالین خارج از کشور که پیام معتقد است حاضر نیستند برای برنامهریزی بهترِ حرکات اعتراضی مفیدتر باشند. پیام آنقدر در جریان بحثهای فضای مجازی هست که به پیچیدگیهای مسیر پیشرو آگاه باشد، امیدش هم هنوز بسیار است، ولی ترس از هدر رفتن توان معترضانی چون خودش را هم در گوشه ذهن دارد.
امید اصلی پیام به معترضان جوانتر است. او یک خواهر متولد سال ۷۵ و یک برادر متولد ۸۰ هم دارد. «دهه هفتادیها و هشتادیها، اینها پرورده خود ما هستند. اینها دیگر خودشان دستشان آمده. پدرومادرها مخصوصاً از نسل ما دوست داشتند این تجربهها و روحیات منفی که خودشان داشتند، بچههایشان نداشته باشند. آنها را مطالبهگر بار آوردند.» برای پیام آینده روشن است، چون معترضان جوان را میبیند و درکشان از شرایط را تحسین میکند. «خواهر من تهران زندگی میکند. من خودم بهش گفتم هر کاری دوست داری بکنی، هر جایی خواستی بروی در این اعتراضها برو و من پشت تو هستم. گفت بابا چی؟ گفتم تو کاری به بابا نداشته باش. بابا خودش را کشیده کنار ولی من هستم. این یک نمونهاش بود. دهه شصتیها پشت جبهه را نگه داشتند ولی هفتادیها و هشتادیها به قول معروف ترکاندهاند.»♦
این متن را به اشتراک بگذارید: